سفارش تبلیغ
صبا ویژن
طولانی ترین سفر، سفر کسی است که در جستجوی برادری صالح است [امام علی علیه السلام]
آمار

بازدید امروز :33
بازدید دیروز :893
کل بازدید :3111129
تعداد کل یادداشت ها : 1491
103/9/3
یادداشت های گذشته [1484]
برگزیده ها
 
کانال گفتگو با زرتشتیان [0] سایت "گفت و گو با زرتشتیان" [0] بر قله احادیث [0] مبهم ترین شخصیت تاریخ [0] خلیج فارس در سخن پیامبر(ص) [0] هیچستان [1] ترجمه منشور کورش [0] راه مقابله با زرتشتی [0] زنده زنده پوست کندن [1] سهم زرتشتیان در جنگ با عراق [1] نقد مسلمانان به جای اسلام [0] همه چیز اسلام از زرتشت! [0] چهارشنبه سوری [0] چرا اسلام جایگزین زرتشتی؟ [0] مهمترین های اسلام و زرتشتی [1] نژادپرستی ابزار زرتشتیان [0] گرایش زنان به اسلام [0] برخورد زرتشتیان با مرتدان [0] مقایسه ی بحرینی ها و زرتشتی ها [0] مفاتیح و ادرار شتر [0] نژادپرستی ممنوع [0] پس از عمری پژوهش [1] اسلام فردوسی [0] اسلام برای 1400 سال پیش [0] حقوق حیوانات در اسلام [0] تفسیر فروهر [0] امام رضا(ع) و زرتشتیان [0] مقایسه ی ادرار گاو و شتر [0] توهین به ایرانیان [0] تغییر در زرین کوب [0] ساسانیان بیگانه از فروهر [0] شورش ها در ایران [0] حضور امامان در جنگ با ایران [0] استحقاق توهین؟! [0] کاهش جمعیت زرتشتیان [0] کاهش حضور زرتشتیان در اینترنت [0] جنگ و کشتار [0] نجابت زرتشتیان [0] درخواست زرتشتیان از من [0] ظلم به زنان [0] اسلام اختیاری ایرانیان [0] می خواهم زرتشتی شوم! [475] ارزش شعار زرتشتیان [0] دزدی حدیث [0] وحشی‏گری در ایران باستان [0] کشتارهای امام علی(ع) [0] اخراج آریایی ها [0] تشرف یک زرتشتی به اسلام [0] عوامل گرایش به زرتشتی [0] ملاک خودی و غیر خودی [0] مشروعیت انجمن زرتشتیان؟ [0] قرض دادن زن خود [0] اعدام در دین زرتشتی [0] نوروز [0] انتخاب رئیس حکومت [0] آدم خواری [0] بی اعتباری گاتها [0] کارنامه اسلام [0] پیامبر اسلام(1) [0] پیامبر اسلام(2) [0] آرشیو پیوند روزانه [74]
خبر مایه
 
0[0]
لینک خرید کتاب راه راستی: www.raherasti.ir/9791

عضویت در تلگرام
 

سایت راه راستی راه اندازی شد

*شهید مطهری:

*ریشه ی نژادپرستی
فکر ملیت پرستى و نژادپرستى فکرى است که مى‏خواهد ملل مختلف را در برابر یکدیگر قرار دهد. این موج در قرون اخیر در اروپا بالا گرفت. شاید در آنجا طبیعى بود، زیرا مکتبى که بتواند ملل اروپا را در یک واحد انسانى و عالى جمع کند وجود نداشت.
این موج در میان ملل شرقى به وسیله استعمار نفوذ کرد. استعمار براى اینکه اصل «تفرقه بینداز و حکومت کن» را اجرا کند، راهى از این بهتر ندید که اقوام و ملل اسلامى را متوجه قومیت و ملیت و نژادشان بکند و آنها را سرگرم افتخارات موهوم نماید؛ به هندى بگوید تو سابقه‏ات چنین است و چنان، به ترک بگوید نهضت جوانان ترک ایجاد کن و «پان ترکیسم» به وجودآور، به عرب- که از هر قوم دیگر براى پذیرش این تعصبات آماده‏تر است- بگوید روى عروبت و «پان عربیسم» تکیه کن، و به ایرانى بگوید نژاد تو آریاست و تو باید حساب خود را از عرب که از نژاد سامى است جدا کنى. (ص 51)

*علت دم زدن عده ای از ملیت ایرانی
در این اواخر افرادى بیشمار تحت عنوان دفاع از ملیت و قومیت ایرانى مبارزه وسیعى را علیه اسلام آغاز کرده‏ اند و در زیر نقاب مبارزه با عرب و عربیت مقدسات اسلامى را به باد اهانت گرفته اند. (ص 53)

خوش خدمتی به استعمارگران
جوانان خام و بى‏خرد را مى‏توان با تحریک احساسات و تعصبات قومى و نژادى و وطنى علیه اسلام برانگیخت و رابطه آنان را با اسلام قطع کرد؛ یعنى اگرچه نمى‏شود احساسات مذهبى دیگرى به جاى احساسات اسلامى نشانید، ولى مى‏شود احساسات اسلامى را تبدیل به احساسات ضد اسلامى کرد و از این راه خدمت شایانى به استعمارگران نمود. لهذا مى‏بینیم افرادى که بکلى ضد دین و ضدمذهب و ضدخدا هستند، در آثار خود و نوشته‏ هاى پوچ و بى‏مغز خود از زرتشتى‏گرى و اوضاع ایران قبل از اسلام حمایت مى‏ کنند. (ص 54)

*مرز احساسات ملی
احساسات ملى تا آنجا که جنبه مثبت داشته باشد و نتیجه‏ اش خدمت به هموطنان باشد قابل توجه است ولى آنجا که جنبه منفى به خود مى‏ گیرد و موجب تبعیض در قضاوت، در دیدن و ندیدن خوبی ها و بدی ها، و در جانبدارى‏ ها مى‏ شود ضد اخلاق و ضد انسانیت است؛ توجه داریم که منطق عالی ترى از منطق احساسات ملى و ناسیونالیستى وجود دارد که طبق آن منطق، علم و فلسفه و دین فوق مرحله احساسات است.
احساسات قومى و غرورهاى ملى در هر کجا مطلوب باشد، در جستجوهاى علمى و فلسفى و دینى مطلوب نیست. یک مسأله علمى یا یک نظریه فلسفى یا یک حقیقت دینى را هرگز به دلیل اینکه ملى و وطنى است نمى ‏توان پذیرفت، همچنان که به بهانه اینکه بیگانه و اجنبى است نمى‏ توان نادیده گرفت و رد کرد. راست گفته آن که گفته است: «علم و دین و فلسفه وطن ندارد، همه جایى و همگانى است» (ص 54 ـ 55)

*ادعای جدا بودن نژادها یک خرافه
ادعاى جدا بودن خون ها و نژادها خرافه‏ اى بیش نیست. نژاد سامى و آریایى و غیره به صورت جدا و مستقل از یکدیگر فقط در گذشته بوده است، اما حالا آنقدر اختلاط و امتزاج و نقل و انتقال صورت گرفته است که اثرى از نژادهاى مستقل باقى نمانده است.
بسیارى از مردم امروز ایران که ایرانى و فارسى زبان‏ اند و داعیه ایرانى‏گرى دارند، یا عرب‏ اند یا ترک یا مغول، همچنان که بسیارى از اعراب که با حماسه زیادى دم از عربیت مى‏ زنند از نژاد ایرانى یا ترک یا مغول مى‏ باشند. شما اگر همین حالا سفرى به مکه و مدینه بروید، اکثر مردم ساکن آنجا را مى‏ بینید که در اصل اهل هند یا ایران یا بلخ یا بخارا یا جاى دیگرى هستند. شاید بسیارى از کسانى که نژادشان از کوروش و داریوش است، الآن در کشورهاى عربى تعصب شدید عربیت دارند و بالعکس شاید بسیارى از اولاد ابوسفیان‏ ها امروز سنگ تعصب ایرانیت به سینه مى‏ زنند. (ص 60)

نظر اسلام در مورد ناسیونالیسم
ناسیونالیسم را نباید به‏طور کلى محکوم کرد. ناسیونالیسم اگر تنها جنبه مثبت داشته باشد، یعنى موجب همبستگى بیشتر و روابط حسنه بیشتر و احسان و خدمت بیشتر به کسانى که با آنها زندگى مشترک داریم بشود، ضد عقل و منطق نیست و از نظر اسلام مذموم نمى‏باشد، بلکه اسلام براى کسانى که طبعاً حقوق بیشترى دارند از قبیل همسایگان و خویشاوندان، حقوق قانونى زیادترى قائل است.
ناسیونالیسم آنگاه عقلًا محکوم است که جنبه منفى به خود مى‏گیرد؛ یعنى افراد را تحت عنوان ملیتهاى مختلف از یکدیگر جدا مى‏کند و روابط خصمانه‏اى میان آنها به وجود مى‏آورد و حقوق واقعى دیگران را نادیده مى‏گیرد. (ص 62)

*بنیانگذاران نژادپرستی بی توجه به نژاد!
حضرت مسیح(ع) در فلسطین (منطقه اى از مشرق زمین) به دنیا آمد و اکنون در مغرب زمین بیش از مشرق، مسیحى وجود دارد. اکثریت عظیم مردم اروپا و آمریکا مسیحى هستند؛ آنها حتى از لحاظ قاره و منطقه نیز با حضرت مسیح جدا هستند.
برعکس، خود مردم فلسطین یا مسلمانند یا یهودى؛ اگر مسیحى وجود داشته باشد بسیار کم است. آیا مردم اروپا و آمریکا نسبت به دین مسیح احساس بیگانگى مى‏ کنند؟
من نمى‏ دانم چرا خود اروپاییان که القاکننده این افکار تفرقه انداز هستند هرگز درباره خودشان این‏جور فکر نمى‏ کنند و فقط به ابزارهاى استعمارى‏شان این افکار را تلقین مى‏ کنند. اگر اسلام براى ایرانى بیگانه است، مسیحیت نیز براى اروپایى و آمریکایى بیگانه است.
علت روشن است؛ آنها احساس کرده‏ اند که در سرزمین هاى شرقى و اسلامى فقط اسلام است که به صورت یک فلسفه مستقل زندگى به مردم آنجا روح استقلال و مقاومت مى‏ دهد، اگر اسلام نباشد چیز دیگرى که بتواند با اندیشه‏ هاى استعمارى سیاه و سرخ مبارزه کند وجود ندارد. (ص 70)

زبان حال بسیاری از ایران پرستان
از نظر سرجان ملکم آنچه فقط باید آن را به حساب آورد این است که چه کسى و از چه نژادى بر مردم حکم مى رانده است، و اما توده مردم در چه حال و وضعى بوده اند و چه برده و چه باخته اند، نباید به حساب آید. امثال سرجان ملکم هرگز تأسفى ندارند که مثلًا چرا حجاج بن یوسف آدم مى کشت و ستم مى کرد؛ تأسفشان و در حقیقت اظهار تأسفشان تحت این عنوان است که چرا یک نفر ایرانى به جاى حجاج بن یوسف کارهاى او را نکرد؟ (ص 359)

شناسنامه کتاب: خدمات متقابل اسلام و ایران، شهید مرتضی مطهری، تهران، انتشارات صدرا، چاپ شانزدهم، 1370


  
Google

در این وبلاگ
در کل اینترنت
وبلاگ-کد جستجوی گوگل